سریال و پچ و کرک نرم افزار ( فقط نرم افزار فول ورژن + ترجمه فارسی )

سریال و پچ کرک نرم افزار Patch Crack Serial Full Version Software Reg Key

سریال و پچ و کرک نرم افزار ( فقط نرم افزار فول ورژن + ترجمه فارسی )

سریال و پچ کرک نرم افزار Patch Crack Serial Full Version Software Reg Key

شعر و ترانه ، من که رفتم ، تو نَگیر با من تماسی

من که رفتم ، تو نَگیر با من تماسی   
من که رفتم ، تو نگیر با من تماسی
می دونم نمی کنی ، هیچ اِلتماسی
میرم تا که کنم ، تو را فراموش
که سهم من نبوده ، اون آغوش
میرم چون بین مون نیست ، اعتمادی   
منم بردم ز یاد روزهای ، شادی
فقط مونده ز تو چند ، خاطراتی
که واسم بوده در آنم ، یه نکاتی
ز بعد تو دِگر عشق کجا بود ؟
چه کس با این دل من ، هم صدا بود ؟
ز بعد تو دِگر ، عاشقی چیست ؟
بدیدم عاشقی که ، باز می گریست !
بِبُردم آبرویت ، سرِ نوزاد   
با آرامش بگفتی ، مَکِش تو فریاد
اگر خواهی روی ، راه که باز است   
بدان جاده ی ما ، طول و دراز است
جدا گشتم رِسم ، بر آرزویم
ندانستم غمی ، بود پیش رویم
که عیب از آن من ، بوده ست نه از آن
چرا او کرده ست ، این راز پنهان
بجنگم با خودم ، یا این زمانه
برای چه کسی گیرم بهانه
که این شکستن ها ، مگر آسونه   
دلم از این غمم ، چقدر داغونه
ز بعد آن جدایی ، می سوزم
چرا باز چشم به در ، من می دوزم
او که رفت و ، یار دیگر اختیار کرد
مرا از ذهن و آن دل ، رهسپار کرد
نوشتم این شعرم ، را تو خوانی
تو پیرم کردی در ، سنِّ جوانی
26/9/96

شعر از خود شروع می کنم ، که صفر یا یک باشم

از خود شروع می کنم  ، که صفر یا یک باشم
دست بر زانو زده ، یا علی گفته و پاشم
در جست و جوی آن ، حقایق پنهانم
من خود می دانم که ، هیچ را نمی دانم
نه مدّعی شدم به آن ، علمی که امروز دارم
یه لحظه ضربتی سخت ، ز این علمم هیچ ندارم
گر که مرا گیرد غرور ، ز دانشم می شوم دور
چون همان علم بُوَد ، قدرتش می رسد به زور
هر چه بنوشتیم ما ، کمی و کاستی ایی داشت
حرف های این دل بود ، که فقط راستی ایی داشت
تو ز حرف های ما ، گیر پندی
آب را هم بنوش ، با قندی
پرده بُگشای ، ز راز هستی
که نشان دهی ، باز هم هستی
ز حقارت ها نباید ، که گریست
چو که علم او می دهد ، پس این کیست ؟
ز همان تحریم ها ، تکریم شدیم
ما یک بودیم ، که حالا تیم شدیم
شُکر کن در هر نماز ، به او که انسان آفرید
او که در سختی ایی ، به تو می دهد امید
1396/11/23
http://shereno.com/file.php?id=496755

شعر وترانه ی ( نه تو زنگ زدی ، نه من پس گِله از ، چه می کنی ؟ )

نه تو زنگ زدی ، نه من پس گِله از ، چه می کنی ؟

نه تو زنگ زدی ، نه من
پس گِله از ، چه می کنی ؟
این همه نبودنت ، فاصله را چه می کنی ؟
تو که بودنت یه درد ، نه بودنت دردی دِگر
تو که گفتی رفتی سفر ، امّا حسم گفت ، رفتی قهر
او که خط می دهد ، تو را
که بودنت واسه ی چیست ؟
بگو زمانی می رسد او ، از درد خویش پیش ت گریست
او که گوید ترکش کنی ، واسه تو شُوی بسیار است
از خود و او بپرس که ، این دخالت تکرار ست
هر که باید نیّتی ، بر تو دهد پیشنهاد
من ندانم به چه کس ، می توان کرد اعتماد !
تو خود ندانی چه کنی ، در این دریای طوفانی
تصمیم تو یه لحظه و ، شاید عمری پشیمانی
شاید که فردا نشود ، آن چه در انتظار توست
به خود بیائی ببینی ، آبرو رفته از آن توست
شاید که شُوی دیگری
نصیب تو شود ولی
عشق و علاقه ، چه شده ست
تو کردی نذر دیگری
تا که شناسی خُلق و خویَش
گذشته مدّتی مدید
روزی به خود بیائی که
گیسوانت گشته سپید
1395/8/8

http://shereno.com/43772/45692/485997.html

شعر وجدان ما

وجدان ما ، چه می کشد عذابی

به این دنیا ، چه دادیم جز خرابی
هر کس در این ره ، وعده ای به داده ست
چه داند از ، آن دلی که پیاده ست
هر کس از این نمد ، ز خویش کلاه بافت
اسب حرص و طمع ، خویش را به تاخت
او که سوار بر ، خودرویی لوکس شده ست
چرا گوید با این ، مردم دوست شده ست
ما خودرو مان همان ، پراید شخصی ست
پیشرفته تر ز آن ، گاری دستی ست
هم در کشتار ، همش سر آمد شده ست
برا دزدان باعث ، درآمد شده ست
هر کس بیامد ، یک جا خراب کرد
یا جای دیگر ، شایدم ثواب کرد
عکسان همه همش ، عوام فریبی ست
عجب دنیا ، دنیای غریبی ست
یارانه مان همان ، چِندر غاز شده ست
برا پرداخت اقساط ، نیاز شده ست
قیمت نان پانصد ، فرا تر رود
تدبیر و امید مان ، به خطر رود
او خرج غذایش که ، میلیون شده است
او کافر است ، گوید مسلمون شده ست
ما جنگیدیم برای ، چه چیزا
دوستی با دشمن ، برای ویزا
ما جنگیدیم واسه ، ناموس و وطن
پس چرا ناموس ، داره می فروشه تن
چادر ز سر کس نرود ، پائین به زور
دیگر نباشد اعتقاد ، تا پای گور
هر که گیسویش ، بیرون رود زخانه ای
آن که هیز است ، شود یه دیوانه ای
جنس آشغال از ، چین وارد کردیم
بادی به قَب قَب ، گفتیم که ما مَردیم
تولید ملی ، متوقف شده ست
نزول بانکی که ، نخورده ست شکست
آن جوان که هم چو من ، بیکار است
ز آن تُهی بودن خویش ، بیمار است
مالیات با درآمد نمی سازه ، کاش که بگن
قیمت گوشت ، هم سطح با پیازه
دیگه کجا گفتن ، این دروعا نیازه

انگشت بر مُهر زنم امّا ، که کُنم انتخاب
هر کس که به او دارم امید ، شاید که باشد سراب

انگشت بر مُهر زنم امّا ، که کُنم انتخاب
هر کس در این دوره زمان ، بر چهره دارد نِقاب

این خط خطی هایم ، جایی چاپ نشد
عکسم به رو دیواری ، هم قاب نشد


1396/2/9 شروع شعر در کارگاه سبد سازی

شعر ما به هر کس ، تکیه کردیم

96/3/3 ما به هر کس ، تکیه کردیم

جای خویش ، خالی کرد
ما را از رسم زمونه
چه قشنگ ، حالی کرد
آن که مدّعی ، شده ست
تا آخر خط می کند ، رفاقت
میرسی به نقطه ای که ، می کند فقط نگاهت
شایدم روزی شود ، نوبت ما فقط یک بار
کوه به کوه نمیرسه ، این هست قشنگ ترین دیدار
آن روز بر چهره ی ما شادی
بر چهره ی او اخم است
بر دلم از این رفاقت ها

در این روز ها چقدر زخم است

http://shereno.com/43772/45692/479360.html

شعری در رابطه با کتاب چه کسی پنیر مرا جابه جا کرد

در رابطه با کتاب چه کسی پنیر مرا جابه جا کرد 96/2/2

آن قدر سردم که انگار، خاک زیرین زمینم
بیست و اندی از عمرم گذشته ، من همان بوده و همینم
نه آن پنیر همیشگی بود ، نه آن هزار تو همیشه پُر هست
نه آن پنیر همیشه تازه ، بدور از آلودگی هست
ما کدامیک از شخصیّت های ، این قصّه و داستانیم
ها - هِم - اِسکوزی - اِسنیف ، کدامین خود را می دانیم
هِم که هیچ نخواسته بود ، با تغییر رو به رو شود
ها که با ترسش تقابل ، کرد و تغییر کرده است
اسنیف که بو کشیده و ، سراغ تغییر می رفت
اسکوزی که سریعاً ، سراغ تقدیر می رفت
پس کو آن اشتیاق سوزان ، مرا از خوابم برهاند
به سوری مقصد و مقصود ، به سوی خویش بِدواند
پس کو قسمتی ز آن غیرت که ، خود به خود مرا آتیش بِزد

ما که هر جا گرفتاریم ، فریاد زدیم کجاست ایزد

http://shereno.com/43772/45692/479459.html

شعر سهم من نه کودکم ، از آسمان آبی چه بود ؟

سهم من نه کودکم ، از آسمان آبی چه بود ؟ 1396/1/2ن

سهم من نه کودکم ، از آسمان آبی چه بود ؟
روز ها به صورتش ماسک ، شب های مهتابی چه بود ؟
آن قدر قطع کرده اند ، آن درختان جنگل
یه روزی انسان بودن ، حالا شدن یه مُشت اَنگل
تو درختی قطع کردی ، جایش یه نهال بکار
به جا بدهکاری بشو ، از دنیا یه طلب کار
ما که هر روز طبیعتی را ، به دست خویش کرده ایم نابود
جوابش سکته قلبی فراموشی ، مرگ زود هنگام بود
آن قدر برداشتیم خاک ، که کوهی دیگر نمی ماند
دگر پرنده ای نیست ، صبا هنگام آوازی خواند
ما که هر روز مان ، کوهی می سازیم از زباله

دیگر علف تازه ای نیست ، که خورَد آن گوساله

http://shereno.com/43772/45692/479525.html

شعر فرصتی دوباره نیست

 ! 96/1/15
هر کس به دلیلی در                                           خانه ی دوست جمع شده ست
بحر گرفتن حاجتی یا                                           توبه کردن خم شده ست
هر کس که سر به سجده نهاده ست              که مؤمن نیست
که جسم اینجا و                                                  دل جای دیگری ست
هر کس که اشک می ریزد                                دل شکسته نیست
ظلمی کرده است که                                           بابت ش باید می گریست
هر کس گناهی می کند امروز                           گفته ست توبه می کند فردا
فردا دِگر چشم باز نکرد                                   تازه شروع شده ست دردا
گوئیم یه فرصتی دِگر دِه                                 ای ایزد و پروردگار
گفته ست که فرصت بسیار بود                    تو ندیدی این روزِگار
از خُردی و تا کَلان                                               از پیری یا جوان
تو ندیدی ما گرفتیم                                       سخت و آسان جان شان
برده ی دنیا شدی                                           بندگی یادت بِرَفت
فرصت ها می آمد و                                        تو زود می دادی ز دست
نه تو بر محمد ( ص )  و                                آل او گریسته ای
نه دست نیاز مندی                                       را یه بار گرفته ای
نه یه بار کردی گناهت اعتراف                  نه گرفتی دستت آن کس
که می رفت انحراف                                      تو که کردی خیانت
به این مردم جماعت                                     تو که باعث شدی

دادن زدست                                                    آن دیانت

تو شریک دزد                                                 رفیق همان قافله ای                                    

نگذاریم بیافتد                                             ز عذابت دَمی فاصله ای       

http://shereno.com/43772/45692/465139.html

شعر ، اعتقادات سُست

95/8/10

همه رفتن کسی ، که در این خانه نماند
دزد به آنان زده کَس ، آیه الکرسی نخواند
اعتقاداتشان سُست ، بوده ست که شکست
ترس از این نداشتن ، که شیطان هر کجا هست
خانه ی شان تاریک بود ، چون کسی قرآن نخواند
حتی گاه به گاهی ، به راه راست خود نراند
اینان به هم دست می دهند ، گفتن مهم آن نیّت است
گفتن نمی خوانند نماز ، گفتن بِه از آن غیبت است
خود را فریب دادن اینان ، حلال نیست آن لقمه ی نان
چون از هر راه ، آمد در شکم
در دل نشیند ، کم کم غم
حرف حق را پذیرا نیست ، آن عقل که خورده ست حرام
بد نارفیقی ست که هرگز ، از او نمی بینی مرام
سال ها دوستت است ، یک روز دشمن می شود
آن همه نان و نمک ، عاقبت سنگ می شود
اینان ز معتاد بد ترند ، حل نگردد مشکل شان
چون خداوند زده بر ، گوش دل ها شان مُهر گِران

ترانه راه رفتن ( پیوند اعضاء )

1395/9/17
اگر امروز روزی یه ، که باید یه روز می رفتم
اگه اشکی بر من می ریزید ، فقط باشه تا یه هفتم
نگذارید چیزی بمونه ، ازم تو این دنیا ...
ببخشید اگه سرزده ، ازما اشتباهی و گناه
چه خوب میشه از این جسم ، تو خاک چیزی نمونه
همه ی اعضام اهدا شه ، به اونی که مهربونه
ما که میریم چرا باید ، بمونه از ما یه سنگ قبر
کی می شورش اگه که آسمون ، نباره از بارش ابر
بزارید ثواب بمونه ، لا اَقل از ما تو دنیا
بزارید همه بدونن ، ما نبودیم به اون بدی ها
بزارید یک یا چند نفر ، با مرگ ما زندگی کنن
یا که از به بعد بهتر ، واسه خدا بندگی کنن

شعر مادر ، من که یادم نمیره

93/9/1
من که یادم نمیره ، اون دستای پینه بسته
اون دلی که بعضی وقتا ، از حرف و کارام شکسته
من که یادم نمیره ، اون عاشق حقیقی
اون که عشقش خاصّه ، نداره هیچ رقیبی
من که یادم نمیره ، شب هایی تو تب می سوختم
تو دل مادر انگار ، آتشی می افروختم
من که یادم نمیره ، اون شب های بیماری
می گفت عزیزکم بخواب ، خودش می کشید بیداری
من که یادم نمیره ، اون که بود آرامش خونه
وقتایی که پیشم نبود ، چه جور می گرفتم بهونه
آن که لقمه ای را ، از شکم خویش می زد
نبودی دلش واسه ، دیدنت پر می زد
اون که می رفتی بیرون ، تا برگردی دلش شور می زد
اشک از چشمش جاری می شد ، به خودش سیلی می زد
قدر مادر و بگو ، چه جور من و تو دونستیم
هِی دلش و زخم زدیم ، آخر سرم که شکستیم
اون که عاشق صدا و ، محو دیدن ماست
چرا تو خونه ی سالمندان ، خیلی تنهاست
یه عمری زحمت بکشیم ، جبران نمیشه کاراش
بیا با هم ول نکنیم ، دیگه نه دل و دستاش

شعر ، با مادراتون ، یکم مهربون شید

1395/12/14
با مادراتون ، یکم مهربون شید
تو خلوتاشون ، یه هم زبون شید
حالا که دادم ، من او را از دست
فهمیدم چه گوهری بود و هست
نیاید شما هم ، مثل من شید
یه نوش دارویی ، بعد مرگ شید
یه روز می فهمید ، که خیلی دیره ....
که اون زمین گیر ، تو خاک اسیره ....
چه فاید داره ، اشکای من
حالا که نیستش ، بزنه لبخند
لعنت به من که ، گرفتم حالَش
زین بابت من ، آرام ، نبود خیالَش
نشد که شوم ، باز افتخارَش
لحظه ی آخر ، باشم کنارَش
چه زجر هایی ، کشیده ست او
که بیند روی مرا
من آن دختر پسر باشم
چه گوید نام مرا
چه شب هایی کنار بسترم
تا صبح نیا را مید
به آن که شوَم فرزندِ صالح
داشتهَ ست امید
میوه ی باغ زندگی یَش رسید
اما دگر نیست که دارد امید

اما دگر نیست که دارد امید

شعر دعای دختر جانباز

1394/12/2
{ دعا کنید واسه ی من                                        که بابام زود تر بمیره
از این بی اختیاریاش                                        جلو من گریه ش نگیره }
{ ما نداریم گله از این                                        ضرب و شتمای پدرم
وقتی که آروم میگیره                                        میگه می بخشیم دخترم
مادر میگه که این درد                                        شیرین و به جون میخرم
بی بی وساطت که کنه                                ما هم میریم یه روز حرم }
{ وقتی که موجش میگیره                                        هیچکس نمیکنه فرار
یه روز میاد که بابا هم                                        میرسه به سر قرار }
{ همه میگن خوش به حالت                                        بابای تو جان بازه
با این کاری که اون کرده                                        آینده ی تو رو میسازه }
{ خدایا گریه یا لبخند                                        خدایا شاکی یا خرسند }
{ خدایا باب من پیشم                                        حرف مردم زده نیشم }
{ اینا که ن دیدن بابا                                        شبا تا حد مرگ میره
همش افتاده رو این تخت                                        یه عمرِ که زمین گیره }
{ بابا که خس خس میکنه                                        شده تو جنگ شیمیایی
ماسکش و به دیگری داد                                        شد واسه من کیمیایی

این شعر چند روز بعد از این که به یک مراسم یادواره شهدا در روستای شیرسوار شهر بابل
دعوت شدم و سخنران یک خاطره ای از دختر جانباز گفت به پدید آمد

هوا تاریکه و از شب گذشته

هوا تاریکه و از شب گذشته

94/8/15
هوا تاریکه و از شب گذشته
هنوز عشقم که رفته برنگشته
چرا این بار این دل می زند شور
در این تاریکی پیدا می شود نور
در این شهری که پر از آن هیاهو...
که گرگان در پی شکار آهو....
چرا دیگر ز سویش نیست جوابی ...
تزلزل جای آرامش خرابی ....
به خود گفتم که این فکر هست سرابی
مچین از باغی که این میوه داری
به خود گفتم که کن قدری تحمل
به لطف ایزدت بر می گر دد گل
به خود گفتم که ای تو باغبان
یقیناً حکمتی ست در غیبت آن
=================
چقدر این انتظار برایش زیباست
دلش پاک و زلال همچو دریاست
چقدر این عشق این بار مع نا دارد
غرورش شکسته و از ایزدش تمنا دارد

نسل پست (رپ)

تاریخ شعر 94/5/14
نسل پست ، تا که هست
قفل و در ام نیّت ش کست
کو حریم کو خُ صوصی
فیلم و عکس پخش شد بلو توثی
این ترنت که پر سرعت بود
وای فای اومد جای بلوتوث زود
آ بروی چندین ساله 
با کلی کِ دک مه شد دود
به خودش می کنه لع نت زیاد
چرا بد گرف تی ، این و تو یاد 
فرق ن داره ، دختر یا پ سر تو باشی
پی تفریح و درد سر تو باشی
خیلی حرفه ای یا که ناشی
باید مواظب نوشته هات باشی
اینجا فضا مجازی یه
گرگ و بره هاشون قاطیّه
خودش مذکّرِ امّا 
میگه مؤنث فا طیّه
به اسم من و تو اینا
یه چی زای بد می زارن
یه وقت دل خوش ن کن به این
که از خود شون رد می زارن

شعر ماهم انگار با آسمونش امشب غریبی می کرد

1394/3/17

ماه هم انگار با آسمونش

امشب غریبی می کرد

تو دل آسمونم که

وجود داشت غصه و درد

آسمون دیده تو شب ها

ستاره به ما می زنه چشمک

ابر که دوست واقعیش بود

گفت نکن به عشق خود شک

ابر که دید شکسته آسمون بِش گفت

تصمیم نگیر وقتی هستی مجنون

خبر به رعد و برق که رسید

گفت که ماه و با ستاره دید

با اون بزرگی ای که داشت

یک دفعه شد خیلی شد کوچیک

به سرش یک دفعه زد

بگیره از ماه انتقام

به یاد حرف آسمون که

می گفت من خیلی تنهام

یه شب که ماه و ستاره رو

دید که با هم تنهان

سیلی به صورتش زد

گفت که بخور نوش جان

آسمون دل شکسته

از سیلی ماه بارید

دیگه قرن هاست که هیچکس

ماه و به زیبائی ندید

رعد و برق میاد و زود

از پیش آسمون میره

چون که چشمش می اُفته به ماه و

دوباره دلش می گیره

دیگه بعد از سیلی ماه

کسی عاشق نشد

زمان که تند تند می گذشت

کسی به اون دل نسپرد

آسمون که غصه شو دید

از دل خودش پرسید

که هنوز دوستش داری

به اون تو بستی امید

شعری درباره سرنوشت فرزند

میگی بزار هر کاری | دلش می خواد کنه


یه روز ی تو عاق بت | کاراش اون می مونه


میگی بزار بریزه | بش کنه بپا شه


تو خی ابون که راه میره | پنجه بوکس ، چاقو با هاشه


چند تا نخ سی گار همیشه | توی جی باشه


یه زن جیر آوی زون به گر دن | خال کوبی ، رو دس تاشه


ان تظار داره ، جائی میره | یکی جلوی اون پا شه


فکر می کنه با این کارش | تو دل اون یکی جا شه

کجا اینا به فک ر | ناموس و وطن بودن


از ورزش ها هم که | به فک ر کتک زدن بودن


دیگه ندارن اونا | روحیه ی جوون مردی


چون که تو رگا شون هست | اثر آم پول ، پودر و گردی


دل نوشته یا شعری از جواد جورسرایی آلاشتی

شعر بنده در مورد سیگار

از اون جائی که پدر بنده متأسفانه سیگاریه این شعر را در وصف افرادی مانند ایشان سرودم


یه سیگار ، گوشه ی لبش            داره آ تیش می گی ره


اون که می سوزه منم                  داره عشقم می میره


با یه پوک ، دو پوک زدن                 تو می شی سی گاری


عشق ، علاقه ، اراده رو                 کم کم از دست دادی


ذوق و است عداد ،                        خودت و کور کردی


آدمای دو رو و ور و                            از خودت دور کردی


چیزی نمی مونه واست                 جز یه اع صاب خورد


تو رو خدا این بار نکن                    تو یه سی گاری دود


اول هر اعتیا دی                          همیشه سی گاره


حس کنج کاوی                          در دل همه ی ما جا داره


نکن قبول دعوت اون                   که می گه یه پوک بزن


اون که رفته بهم می گفت           به این بی راهه من نرم


==========================================


اینم شعری از خانم اندیشه فولادوند ( بازیگر و شاعر و نویسنده ) در همین مضمون


خمیازه های کشدار سیگار پشت سیگار 


شب گوشه ای به ناچار سیگار پشت سیگار 


این روح خسته هر شب جان کندنش غریزی است 


لعنت به این خود آزار سیگار پشت سیگار 


یک استخوان و صد میخ آن پرده را دریدند 


ناموس سایه بر دار سیگار پشت سیگار 


در انجماد یک تخت این لاشه منفجر شد 


پاشیده شد به دیوار سیگار پشت سیگار 


بر سنگ فرش کوچه خوابیده بی سرانجام


این مرده ی کفن خوار سیگار پشت سیگار 


صد صندلی در این ختم بی سرنشین کبودند


مردی تکیده، بیزار سیگار پشت سیگار 


تصعید لاله ی گوش با جیغ های رنگی


شک و شروع انکار سیگار پشت سیگار 


این پنج پنجه امشب همخوابگان خاکند 


بدرود دست و گیتار سیگار پشت سیگار


مردم در این رهایی در کوچه های بن بست


انگار ها نه انگار سیگار پشت سیگار


ماسیده شد تلافی بر میله میله پولاد


در یک تنور نمدار سیگار پشت سیگار


مبهوت رد دودم، این شکوه ها قدیمی است


مومن به اصل تکرار سیگار پشت سیگار


لخت و پلید با اخم کنج اتاق تاریک


در بستری گنهکار سیگار پشت سیگار


صد لنز بی ترحم در چشم شهر جوشید


وین شاعران بیکار سیگار پشت سیگار


در لابلای هر متن این صحنه تا ابد هست


مردی به حال اقرار سیگار پشت سیگار


اسطوره های خائن در لابلای تاریخ


خوابند عین کفتار سیگار پشت سیگار


عکس تو بود و قصه، قاب تو بود و انکار


کوبیده شد به دیوار سیگار پشت سیگار


با یک طپانچه امشب این عطسه هم ترور شد


شلیک تیر اخطار سیگار پشت سیگار


هر شب همین بساط است، چای و سکوت و یک فیلم


بعد از مرور اشعار سیگار پشت سیگار


ته مانده های سیگار در استکانی از چای


هاجند و واج انگار سیگار پشت سیگار


کنسرو شعر و سیگار، تاریخ انقضا خورد


سه/یک/ممیز چهار سیگار پشت سیگار


خودکار من قدیمی است گاهی نمی نویسد


یک مارک بی خریدار سیگار پشت سیگار”

ترانه قصه ی عشق من و تو ، شیرین نبود تا به امروز

قصۀ عشق

تاریخ شعر برمی گرده به 1391/12/12 و تازه سروده نشده
قصه ی عشق من و تو | شیرین نبود تا به امروز
هر کسی که رد میشه | میگه نرو به پاش نسوز
آخر یکیمون خسته میشه | بار سفر رو می بنده
با یه لبخند یا گریه | اون که میره میشه برنده
اون که مونده تو خونه تنها | محو تو هّم و روئیا
علت این عشق تلخم | غرور و تکبّر ما
چی شد که این | جنگ ها شروع شد
آخر به نفع کی تموم شد
خسارت ها که شدیده | دل سالم را کی دیده
هر دو بودیم بی گناه | مقصر این آدما
که تو گوشمون چیزائی خوندن
ما رو به بیراهه روندن
قصه ی عشق من و تو | شیرین نبود تا به امروز
هر کسی که رد میشه | میگه نرو به پاش نسوز 

آخه تو که تو زندیگمم نبودی

1389/1/4


آخه تو که               تو زندیگمم نبودی  
چرا همیشه من               و مقصر میدونی
شما چرا قاضی               یک طرف میشین
من و همیشه               متهمم می کنید
تو که از               زندگیمم خبر نداری
واسه چی علیه من               رای تو صادر می کنی
مگه همیشه               مقصر منم
این همه زخمو               می کشم روی تنم
باید دیگه من               از اینجا برم
پیش شما جایی               نمونده واسه من
من از اینجا میرم               یه جای دور

که هیچ کسی نشناسدم               حتی تو گور


این و زمانی گفتم که یکی از بستگان می گفت در مورد زندگی قبلیم که همش مقصر منم و اون فلانی زیاد تقصیر نداره 

شعر من در مورد تصادف در چند روز مانده به عید

با سلام

حدمت تمامی دوستان و کاربران 

این شعر من موقعی شکل گرفت که روبروی مغازه ای که کار می کردم هنگام دور زدن پراید یک موتوری به آن برخورد می کند که موتورش داغون شد و راننده موتور بیهوش یا زنده نبود 

واقعاً صحنه ای تکان دهنده بود چون راننده موتور مقداری کاهو خواروبار گرفته بود که روی زمین افتادن

و باعث این شعر من این تصادف غیر منتظره بود


ادامه مطلب ...

شعر من در مورد مجمع دانشجویی روستای موزیگله

با سلام

خدمت دوستان و کاربران گرامی

این شعر را 89/10/18 واسه مجمع روستامون گفتم ما دیدیم گروه خواهرا اونقدر فعال شدن که درمورد مجمع شعر گفتن ما هم گفتیم ما که تا حالا شعرهای زیادی گفتیم این دفعه موضوع با تمامی شعر های من فرق داره ما هم گفتیم جلوی خواهرا کم نیاریم اینو گفتیم

=======================

ادامه مطلب ...

پاشو بریم پاشو بریم

1389/7/26
===================================================
پاشو بریم پاشو بریم                            فکر قیامت کنیم

پاشو بریم پاشو بریم                            فکرآخرت کنیم
پاشو بریم پاشو بریم                            سر 100 متر دعوا نکنیم

پاشو بریم پاشو بریم                            خون به دل هم نکنیم
پاشو بریم پاشو بریم                            سر ارث ومیراث دعوا نکنیم

پاشو بریم پاشو بریم                            حرمتا را نشکنیم
پاشو بریم پاشو بریم                            رومون تو رو هم باز نشه

پاشو بریم پاشو بریم                            نمازمون هم ترک نشه
پاشو بریم پاشو بریم                            فکر مال و منال نباشیم

پاشو بریم پاشو بریم                            فکر این دنیا نباشیم
پاشو بریم از همدیگه                            حلالیّت بگیریم

پاشو بریم پاشو بریم                            فکر مرگمون باشیم
پاشو بریم                                          پاشو بریم

فکر نکنیم                                           مرگ واسه همسایست
مرگ با ما کاری نداره                           این فکر را خیلی سادست
خوبه جای 100 متر                            چند برابر از دست بدی
یا که خدای مهربون                            جون عزیزت و بگیره

با این نشون                            به تو هشدار بده                            به تو هشدار بده


این شعر زمانی به ذهنم رسید که شنیدم بستگان سر 100 متر زمین که ارثیه بود با هم دعوا کردن مادرم گفت پسر پاشو بریم صبحانه بخوریم که همین شد اول شعرم
اگر این شعر را منتشر کردم در اینترنت چون چندین نفر این شعرمو شنیدن البته من روش آهنگ گذاشتم انشاءالله در وبلاگ قرار میدم

دلم خونه

1389/8/19

دلم خونه          نمی تونه       که راحت          بمونه

دلم خونه نمی تونه که راحت بخونه

یه روز یکی اومدش تو زندگیم

فردا که شد من و گذاشت و رفتش

اون که رفته صفایی که نداشته


اون که رفته وفایی که نداشته

اون که رفته حیایی که نداشته

اون که رفته آبرو هم که نداشته

دلم بی خیال اون شو که رفته

آبرویی که واسه تو نزاشته

دلم به اون که تو عادت نکردی

تو که به اون جسارت نکردی





گفته بودی دوستم نداری

1389/8/16
============================================================
یه روز اومدی تو زندگیم                           گفتی منو دوسم داری
یه روز اومدی تو زندگیم                          گفتی با من میمونی
حالا چی شده                                     میای میگی
دیگه دوستم نداری                            میخوای بری پا روی دلت بزاری
حالا چی شده                                 میخوای بری منو تنهام بزاری
گفتم برو عزیز به سلامت                   نکرده بودم من به تو عادت
گفتم برو عزیز به سلامت                  نکرده بودم من به تو جسارت
گفتم برو عزیز به سلامت                   من و تنهایی بهم کردیم عادت
گفته بودی دوستم نداری                    پا روی دلت میزاری
بعد 3 4 ماهی که رفتی                      بعد حرفایی که گفتی
بعد اون کاری که کردی                        بعد آبرویی که ریختی  

با چه رویی                                       میخوای تو برگردی
حالا اس ام اس                                 میای میدی

که از دوریم                                       غصه داری
دیگه یاری نداری                            دیگه یاری نداری