با سلام
حدمت تمامی دوستان و کاربران
این شعر من موقعی شکل گرفت که روبروی مغازه ای که کار می کردم هنگام دور زدن پراید یک موتوری به آن برخورد می کند که موتورش داغون شد و راننده موتور بیهوش یا زنده نبود
واقعاً صحنه ای تکان دهنده بود چون راننده موتور مقداری کاهو خواروبار گرفته بود که روی زمین افتادن
و باعث این شعر من این تصادف غیر منتظره بود
عید امسالش عزا شد
رخت سفیدشم سیاه شد
نمازشم قضا شد
تو این چند روزی که همه خوشحالن
واسه چی تو خونه اونا عزا دارند
اون که واسه اهل خونه می آوُرد خوردنی
حالا باید ببینن جنازش مردنی